نظامی گنجوی را میتوان شاعر اولینها نامید. او اولین شاعری است که در ادب فارسی، خمسهسرایی را آغاز کرد. هرچند سنت پنجگانهسرایی یا پنجگانهنویسی در ادبیات فارسی را به دوران پیش از اسلام و تمدن هندوایرانی ربط میدهند، اما این نظامی بود که اولبار خمسهسرایی را در ادب فارسی، اردو و ترکی باب کرد؛ آثاری که «پنج گنج» لقب گرفت.
به گزارش بوم هنر، حکیم نظامی شیوه های داستانسرایی را به اوج اعتلای خود رسانید. او صاحب سبک است. شعر غنایی و سروده های عاشقانۀ او از شاهکار های ادبی جهان به شمار میرود. تشبیهات و استعارههایی که در سرودههایش به کار برده بسیار بدیع و هنرمندانه است؛ به طوری که تصویرسازیها و خیالپردازیهای او در توصیف طبیعت و شخصیتپردازیهای او الگوی شاعران دورههای پس از او شد.
فصاحت و بلاغت در کنار حکمت و خردورزی، سبب شد تا «پنج گنج» قرنها کعبه آمال شاعران متعدد باشد. تاریخ ادبیات پر است از شاعران و سخنورانی که تمام هم و غم خود را صرف تقلید از پنج گنج نظامی کردهاند؛ تلاشی که در نهایت به مقلدان موفقی ختم شده که نامشان هماره زیر سایه پیر گنجه قرار گرفته است و خواهد گرفت. چه بسیار لیلی و مجنونها و خسرو و شیرینها از همان روزگار نظامی خلق شدهاند؛ به طوری که وحید دستگردی از افزونبر ۱۰۰ خمسه و خمسهسرا یاد میکند که در کتابخانههای مختلف از نظر گذرانده است.
خمسه نظامی و حکایتهای او نه تنها مورد توجه شاعران در ایران فرهنگی که در دیگر زبانها نیز قرار گرفته است. همین شهرت نظامی و تسلط او بر زبان و هنر شاعری است که در دهههای اخیر برخی از کشورهای همسایه در جهت هویتسازی، نظامی را از آن خود دانسته و حتی با تغییر در آرامگاه شاعر و از بین بردن کاشیهایی که به زبان فارسی بر مقبره او نصب شده بود، سعی در ساختن هویتی جدید برای او کردهاند. با این حال، شواهد و قرائن در آثار نظامی حکایت دیگری دارد. افزون بر اینکه تمامی آثار نظامی به زبان فارسی است، رگههای ایراندوستی در آثار او چنان پررنگ است که نمیتوان آن را نادیده گرفت.
ایراندوستی نظامی آن هم در بحبوحه جنگ صلیبی و در سرزمینی که خود مرز «اسلام و کفر» شناخته میشد و مقید بودن به اعتقادات دینی بیش از هرجای دیگری پررنگ بود، خود حکایتی است. سیروس شمیسا در کتاب «نظامی و هفتپیکر» معتقد است نظامی برخلاف رویکرد غالب شهری که در آن میزیست، به ایران باستان توجه ویژه داشته است.
چنانکه در “شرفنامه” در نبرد اسکندر و دارا چنین گفته است:
همه عالم تن است و ایران دل
نیست گوینده زین قیاس خجل
چونکه ایران دل زمین باشد
دل ز تن به بود یقین باشد …
اما یکی از موضوعاتی که سبب شد نظامی، نظامی شود و نامش بر تارک زبان فارسی بدرخشد، رعایت اعتدال و بیان ارزشهای انسانی و اخلاقی در خلال منظومههاست. او با وجود آنکه مقید به دین است و دل در گروِ ایران دارد، با عینک تعصب نمینگرد و جانب انصاف را نگاه میدارد.